English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (7646 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
quandary U مشکل
problems U مشکل
quandaries U مشکل
jigsaws U مشکل
scarc ely U مشکل
jigsaw U مشکل
difficult U مشکل
problem U مشکل
uphill U مشکل
miminy piminy U مشکل پسند
ills U مشکل سخت
ill- U مشکل سخت
ill U مشکل سخت
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
hard to please U مشکل پسند
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
solution U پاسخ یک مشکل
open sesame U مشکل گشا
fastidiousness U مشکل پسندی
bisexual U خنثی مشکل
bisexuals U خنثی مشکل
deep water <idiom> U مشکل سخت
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
hardly U مشکل بزحمت
picksome U مشکل پسند
problem identification U بازشناسی مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
fault description U توضیح مشکل
exquisite taste U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
knots U مشکل عقده
solutions U پاسخ یک مشکل
knot U مشکل عقده
defect description U توضیح مشکل
description of error U توضیح مشکل
error description U توضیح مشکل
hardest U مشکل شدید
harder U مشکل شدید
hard U مشکل شدید
free from error <adj.> U بدون مشکل
floorer U سوال مشکل
fastidious U مشکل پسند
finically U مشکل پسندانه
finicality U مشکل پسندی
What's the problem? U مشکل کجاست؟
immaculate <adj.> U بدون مشکل
faultless <adj.> U بدون مشکل
feeding problem U مشکل تغذیه
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
problem child U کودک مشکل افرین
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
mystification U مشکل وپیچیده سازی
problem behavior U رفتار مشکل افرین
resource person U فرد مشکل گشا
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy U مشکل بدست امده
Gordian knot U مشکل معما مانند
Gordian knots U مشکل معما مانند
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
hardens U مشکل کردن سخت شدن
harden U مشکل کردن سخت شدن
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
brute force method U روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star U روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic U محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crashing U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
ambiguous U نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
RPC U روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remote U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remoter U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
Recent search history Forum search
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
2Protozoa: entamoba coli cyst seen
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1The below message appears under Search line
0در حال حاضربا نماینده آنها مشکل پیدا کرده ایم
010/5d?
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com